در میان قوانین آیین بهایی، تعدادی درباره ی زندگی خانوادگی و ازدواج است. این مجموعه ی مختصر حاوی چکیده ای از این قوانین است که شامل مطالبی است درباره ی آزادی افراد برای همسر، لزوم رضایت والدین قبل از ازدواج، ممنوعیت روابط جنسی خارج از ازدواج، و مسئله ی طلاق.
ازدواج قویاً توسط حضرت بهاالله توصیه شده است. وی چنین می نویسد:
فلمّا اراد نظم العالم و اظهار الجود والکرم علی الامم شرع الشّرایع و اظهر المناهج و فیها سنّ سنّه النّکاح و جعله حصناً للنّجاح و الفلاح و امرنا به فیما نزّل من ملکوت المقدّس فی کتابه الاقدس.
و
قد کتب الله علیکم النّکاح… تزوجوا یا قوم لیظهر منکم عبادی هذا من امری علیکم اتخذوه لانفسکم معینا.
حضرت ولی امرالله در نامه ای توضیح می دهند که ازدواج امری واجب نیست، ولی “قویاً به عنوان حصن حصین خوشبختی توصیه گردیده است”.
در آیین بهایی ازدواج به عنوان اتحاد بین دو فرد بالغ، یک زن و یک مرد، با رضایت ایشان تعریف شده است. حضرت عبدالبها در این باره چنین اظهار داشته اند:
عقد بهایی ارتباط بین طرفین است و تعلّق خاطر بین جهتین. ولی باید نهایت دقت بنمایند و بر اخلاق همدیگر واقف شوند و عهد وثیق ارتباط ابدی حاصل شود و مقصد الفت و رفاقت و وحدت و حیات سرمدی باشد…
عقد حقیقی بهاییان اینست که باید بین طرفین روحا جسما التیام تام حاصل گردد تا در جمیع عوالم الهی اتحاد ابدی داشته باشند و حیات روحانی یکدیگر را ترقی دهند. اینست عقد بهایی.
ایشان در لوح دیگری چنین نوشته اند:
ای دو مومن بالله، خداوند بی مانند زن و مرد را آفریده که با یکدیگر در نهایت الفت آمیزش نمایند و زندگانی کنند و حکم یک جان داشته باشند. زن و مرد دو رفیق انیس هستند که باید در غم یکدیگر شریک باشند.
چون چنین باشد، در نهایت خوشی و آسایش دل و جان در این جهان زندگانی کنند و در ملکوت آسمانی مظهر الطاف الهی گردند و الّا در غایت تلخی عمر به سر برند و هر دم آرزوی مردن نمایند و در جهان آسمانی نیز شرمسار باشند.
پس بکوشید که با یکدیگر مانند دو کبوتر در آشیان آمیزش دل و جان نمایید. اینست خوشبختی در دو جهان.
کسب رضایت والدین دو نفسی که می خواهند با یکدیگر ازدواج کنند، ضروری است. بهاالله می نویسد “انا لما اردنا المحبّه و الوداد و اتّحاد العباد علقناه باذن الابوین”. عبدالبها توضیح می دهد:
اما مسئله ی تزویج به موجب شریعت الله: اول باید که شما یکی را بپسندید، بعد به رضایت پدر و مادر مرهون. قبل از انتخاب شما آنان حق مداخله ندارند.
و:
در مورد سوال شما راجع به ماهیت و خصوصیات ازدواج بهایی، همان طور که به درستی بیان داشته اید ازدواج بهایی مشروط به رضایت کامل والدین است. هم چنین بیان شما به این مضمون که طبق اصل وحدت عالم انسانی یک بهایی حقیقی نمی تواند نژاد را مانع از وصلت شمرد، کاملا با تعالیم بهایی مطابق است.
حضرت ولی امرالله در نامه ای درباره ی این شرط چنین توضیح می دهند:
جمال اقدس ابهی صریحا می فرمایند که شرط لازم برای ازدواج بهایی تحصیل رضایت والدینی است که در قید حیاط باشند. این شرط واجب الاجرا است چه والدین بهایی باشند و چه نباشند، چه بین آنان سال های متمادی طلاق واقع شده باشد چه نشده باشد. حضرت بهاالله این محکم را نازل فرمودند تا بنیان جامعه ی انسانی استحکام پذیرد و روابط خانوادگی پیوندی بیشتر یابد و سبب شود که در قلوب فرزندان حس احترام و حق شناسی نسبت به والدینشان که آنان را جان بخشیده و روانشان را در سیر جاودانی به سوی خالق متعال رهسپار ساخته اند، ایجاد گردد.
تعالیم بهایی هرگونه روابط جنسی خارج از ازدواج را منع می کند. بهاالله تصریح می کند “قد حُرم علیک الزّنا و اللّواط و الخیانه. أنِ اجتنبوا یا معشر المقبلین”.
در نامه ای شوقی افندی چنین هدایت می کند:
در جواب سوال شما مبنی بر اینکه آیا غیر از زناشویی نمونه ی مشروع دیگری در مورد استفاده از غریزه ی جنسی وجود دارد، باید گفت بنا بر تعالیم بهایی هیچ گونه رابطه جنسی مشروع و آزاد نیست مگر از راه انجام مراسم قانونی ازدواج بین زوجین و در چهارچوب زندگی زناشویی. روابط دیگر نه مشروع است نه مفید برای سلامت بدن.
و:
برداشت بهائی از روابط جنسی بر این عقیده استوار است که عفّت و عصمت باید هم از طرف مرد و هم از طرف زن کاملاً رعایت گردد، نه تنها به این علّت که عصمت به خودی خود از نظر اخلاقی بسیار قابل ستایش است بلکه از این نظر که تنها راه یک زندگی خانوادگی شاد و موفّق نیز می باشد. بنابراین روابط جنسی خارج از ازدواج به هیچ شکل و صورتی جایز نیست و هرکس از این حکم تجاوز نماید نه تنها در مقابل خداوند مسئول است، بلکه از طرف جامعه نیز مشمول مجازات خواهد بود.
دیانت بهائی ارزش انگیزۀ جنسی را تصدیق مینماید ولی استفادۀ نامشروع و ناشایستۀ از آن را در مواردی مانند رابطۀ جنسی آزاد و با هم زیستن بدون ازدواج و غیره که همه را کاملاً به ضرر انسان و جامعه می داند محکوم می سازد. استفادۀ صحیح از غریزۀ جنسی حقّ طبیعی هر فرد می باشد و نهاد ازدواج نیز دقیقاً به همین منظور به وجود آمده است. بهائیان معتقد به سرکوب نمودن انگیزۀ جنسی نیستند بلکه معتقد به کنترل و تعدیل آن هستند.
و:
سجیّه عفّت و تقوی مستلزم آن است که چه پیش از ازدواج و چه بعد از آن از لحاظ روابط جنسی، یک زندگی تؤام با طهارت و تقوی داشته باشیم . قبل از ازدواج کاملا عفیف و بعد از ازدواج در روابط جنسی و گفتار و کردار، مطلقا به شریک زندگی خود وفادار باشیم.
جهان امروز بیش از حد طبیعی غرق در شهوات عشق جسمانی و فاقد ارزش های روحانی است. احبا باید تا حد امکان، در درک این موضوع بکوشند و از موازین مورد نظر همنوعان خود که از تمامی دوران منحط تاریخ، در تاکید فوق العاده به جنبه جسمانی حیات شاخصند، فراتر روند. زندگی مشترک و مشروعشان باید در صدد تدارک قید و بندها و شروطی برای رفاقت و عشق ابدی موسس بر حیات روح انسان، نه حیات جسمانی، باشند. این یکی از زمینه های بسیاری است که بر بهاییان لازمست نمونه باشند و راه را به سوی موازین زندگی حقیقی انسان مهیا سازند.
در نامه ای از طرف بیت العدل اعظم آمده است:
روابط جنسی بر حسب تعالیم بهائی منحصراً در ظلّ ازدواج حلیّت دارد و بنیان جامعۀ بشری بر آن استوار است و مقصد از این تعالیم مبارکه حمایت و تقویت آن اساس الهی است. بنابراین شریعت بهائی روابط جنسی را فقط بین زن و مردی که با یکدیگر ازدواج نموده باشند مشروع میشمارد.“
طلاق در آثار بهایی اجازه داده شده، اما قویًا نهی شده است.
حضرت بهاالله در کتاب اقدس چنین می نویسند:
انّ الله احبّ الوصل و الوفاق و ابغض الفصل و الطّلاق
و:
و ان حدت بینهما کدوره او کره لیس له ان یطلقها و له ان یصبر سنه کامله لعلّ تسطع بینهما رآئحه المحبّه و ان کملت و ما فاحت فلا باس فی الطّلاق انّه کان علی کلّ شیء حکیما
حضرت عبدالبها در این باره چنین توضیح می دهند:
حال احبای امریک نیز باید بر این روش و حرکت سلوک نمایند. از طلاق نهایت اجتناب داشته باشند مگر آنکه سبب مجبری در میان آید که طرفین از یکدیگر بیزار گردند و باطلاع محفل روحانی قرار بر فصل دهند و یک سال باید صبر و تحمل کنند. اگر در ظرف این یک سال ائتلاف حاصل نشد طلاق واقع گردد. نه اینکه به مجّرد ادنی تکدّر و اغبراری که در بین زوج و زوجه واقع، زوج با زن دیگری به فکر الفت افتد و یا نعوذ بالله زوجه نیز در فکر زوجی دیگر افتد. این مخالف عصمت ملکوتی و عفّت حقیقی است. احبای الهی باید نوعی سلوک نمایند که دیگران حیران مانند. زوج و زوجه باید الفتشان جسمانی محض نباشد بلکه الفت روحانی و ملکوتی باشد. این دو نفس حکم یک نفس دارند و چقدر مشکل است یک نفس از هم جدا شود… اگر سبب طلاق یکی از این دو باشد البتّه… به وبال عظیمی گرفتار گردد.
باری اساس ملکوت الهی الفتست و محبّتست و وحدتست. اتصال است نه انفصال، اتحاد است نه اختلاف. علی الخصوص بین زوج و زوجه اگر سبب طلاق یکی از این دو باشد، البتّه در مشقّات عظیمه افتد و به وبال عظیم گرفتار گردد و بی نهایت نادم و پشیمان شود.
حضرت ولیامرالله در نامه ای چنین می نویسد:
اختلاف نظر و عقیده بین زن و شوهر موجب تاسف بسیار است زیرا بدون شک باعث ضعف آن پیوند روحانی که اساس هم بستگی خانوادگی، به خصوص در دوران سختی است، می شود. امّا راه حلّ، رفتاری که باعث بیگانگی طرف مقابل گردد نیست. در واقع یکی از اهداف امر بهایی ایجاد هم بستگی بیشتر در محیط خانواده است. بنابراین حضرت عبدالبها در چنین مواردی رعایت خواسته های طرف مقابل و توسل به دعا و مناجات را توصیه می فرمودند. دعا کنید که حقیقت به تدریج بر شوهرتان روشن گردد و در عین حال به نحوی عمل نمایید که نزدیکتر گردد نه اینکه تعصبش برانگیخته شود. چون یگانگی حاصل شود قادر خواهید بود بدون مشکل به خدمت پردازید.
و:
امر طلاق در آئین بهایی شدیداً مذموم است ولی در صورتی که بین زوج و زوجه کدورت و کراهت به میان آید، طلاق پس از طی یک سال کامل مجاز است. زوج موظّف است که احتیاجات مالی همسر و فرزندان خود را در مدّت یک سال اصطبار تامین نماید.(ترجمه ی فارسی این بیان عینا وجود ندارد چون از ابتدا به انگلیسی بیان شده است. بیانی که نوشته شده بیان دیگری است که احساس کردم نزدیک است. اما درباره ی حق هر دو برای طلاق توضیحی ندارد. بنابراین شاید بهتر باشد درخواستی برای ترجمه ی اصل این بیان از مرکز جهانی داشته باشید)